دلنوشته ای برای فرشتگان سفید پوش کهریزک
شاید برای خیلی از افراد جامعه واژه ی پرستار صرفا مساوی با فرشتگان سفید جامه ی تلاشگر حوزه ی بهداشت و درمان باشد .
اما در خانواده بزرگ کهریزک بیش از یکهزار فرشته وجود دارد که به این واژه جان دوباره بخشیده اند .
کسانی که همزمان پرستار جسم و روح سالمندان ، معلولان و کودکان مقیم کوی عشق هستند .
شاید نمونه آنها کمتر وجود داشته باشد .
فرشته در معنی به کسی گفته می شود که اوامر الهی را به اجرا در می آورد و پرستاران کهریزک همان فرشتگان الهی بر روی زمینند که مشغول این کار هستند .
کار آنها پرستاری از انسانهایی است که غیر از خدا کسی را ندارند ، صبح را با هم آغاز می کنند و با هم روز را به شب می رسانند.
محمد پرستار است و خود را فرزند حاج علی می داند ، محمد از جان مایه میگذراد. حتی بیش از یک پرستار !
مراقب حال و احوال اوست، حواسش به غذا خوردن به موقع حاج علی است . لازم باشد لباس او را عوض می کند و عصای دست اوست .
همیشه ی خدا ، حاج علی به محمد میگوید ، خیر ببینی پسرم !! آخر محمد یک پدریار است !!!
فاطمه پرستار دیگر ماست. او از زهره مراقبت می کند . زهره به غیر از فاطمه دوست دیگری هم دارد که آن دوست، تخت سیار اوست. زهره فقط می تواند سر و گردن خود را بگرداند. تخت و فاطمه یاران همیشگی او هستند.
به دلیل شرایط جسمی و بلع، زهره غذای مخصوص دارد ، فاطمه مراقب است تا غذای زهره که مانند نوشیدنی مایع است و با قاشق نی خورده می شود ، اذیتش نکند .
او هم یک مادر یار است !!!
در کهریزک تهران و البرز ، صدها محمد و حاج علی ، فاطمه و زهره داریم .
ما هزار پدریار و مادریار داریم !
آنها یک خانواده اند، خانواده ی بزرگ و چند هزار نفری کهریزک.
حمید قبادی دانا / مدیر عامل موسسه خیریه کهریزک
{gallery}0401NEWS/1401-09-08{/gallery}